هرچه میخواهد..........
درباره وبلاگ


بسم الله الرحمن الرحیم آرزومند آرزوهای زیبایتان

پيوندها
سفارت کبرای جمهوری اسلامی افغانستان در تهران
پایگاه مجازی دانشجویان افغانی
دانشجویان افغانستانی دانشگاه پیام نور قم
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان iهرچه میخواهد.......... و آدرس azizkhan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 4
بازدید ماه : 54
بازدید کل : 16391
تعداد مطالب : 23
تعداد نظرات : 6
تعداد آنلاین : 1


نويسندگان
عزیزالله

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
دو شنبه 29 اسفند 1390برچسب:, :: 20:26 :: نويسنده : عزیزالله

چه زیباست بخاطر تو زیستن


وبرای تو ماندن و به پای تو مردن و به عشق تو سوختن


و چه تلخ وغم انگیز است دور از تو بودن


برای تو گریستن و به عشق و دنیای تو نرسیدن


ای کاش می دانستی بدون تو مرگ گواراترین زندگی است


بدون تو و به دور از دستهای مهربانت زندگی چه تلخ و ناشکیباست


ای کاش می دانستی مرز خواستن کجاست


و ای کاش می دیدی قلبی را که فقط برای تو می تپد

 

 
دو شنبه 29 اسفند 1390برچسب:, :: 20:22 :: نويسنده : عزیزالله

چرا مردم قفس را آفریدند ؟
چرا پروانه را از شاخه چیدند ؟
چرا پروازها را پر شکستند ؟
چرا آوازها را سر بریدند ؟.
پس از کشف قفس ،
پرواز پژمرد
...سرودن بر لب بلبل گره خورد
کلاف لاله سر در گم فرو
ماند
شکفتن در گلوی گل گره خورد
چرا نیلوفر آواز بلبل
به پای میله های سرد
پیچید ؟
چرا آواز غمگین قناری
درون سینه اش از درد پیچید ؟
چرا لبخند گل
پرپر شد و ریخت ؟
چه شد آن آرزوهای بهاری ؟

 
دو شنبه 8 اسفند 1390برچسب:, :: 19:57 :: نويسنده : عزیزالله

 در  این شبهای دلتنگی که غم با من هم آغوشه

به جز اندوه و تنهایی کسی با من نمی جوشه

کسی حالم نمی پرسه کسی دردم نمی دونه

نه هم درد و هم آوایی با من یک دل نمی خونه

از این سرگشتگی بیزارم و بیزار

ولی راه فراری نیست از این دیوار

برای این لب تشنه دریغا قطره آبی بود

برای خسته چشم من دریغا جای خوابی بود

در این سرداب ظلمت نور راهی بود

در این اندوه غربت سرپناهی بود

شب پر درد و من از غصّه ها دلسرد

کجا پیدا کنم دلسوخته ای هم درد

اسیر صد بیابان وَهم و اندوهم

مرا پا در دل و سنگین تر از کوهم

 
چهار شنبه 3 اسفند 1390برچسب:, :: 20:38 :: نويسنده : عزیزالله

 اينجا من هستم؛ ، سکوتي شکسته و درهم بخاطر هر روز نديدن تو
اينجا من هستم ؛ تهي از زندگي و روزمرگي ، خالي تر از هميشه؛
با کلافي درهم و پيچ در پيچ معني سکوتم را با چشمانم برايت بارها فرستاده ام
اينجا من هستم با آوازي که هرگز نشنيدي
من هستم و سازي مبهم
اينجا من مانده ام تنها در پس اندوه صداي کهنه سازم
من هستم و گلي پرپر شده از عشقي کور
اينجا در شهري دور من مانده ام به انتظار هر لحظه که بيايي
در شهري خاک گرفته و غروبي تنگ ،
من هستم و سيمايي شکسته تر از هميشه
اينجا من هستم و خيال هميشگي چشمان تو
حتي كلمات هم دگر از نوشتن دردهايم عاجزند