|
یک شنبه 20 فروردين 1391برچسب:, :: 21:16 :: نويسنده : عزیزالله
دیکتــــه روزگار
نبودنت را برایم دیـکتــــــه می کنــــد
و نـُمره من
بـاز می شود . . . صــفــــــــر !
هنــــــوز . . .
نـبودنـت را . . . یـاد نگرفتــــه ام و تو هيچ گاه نخواهي فهميد
که شب ها ،
آن زمان که به خواب مي روي
من ،
همچنان گوشي تلفن را نگه مي دارم
و به هيچ صدايي که نمي آيد ...
فکر مي کنم !!!
و تو هيچ گاه نخواهي فهميد...
شنبه 5 فروردين 1391برچسب:, :: 20:37 :: نويسنده : عزیزالله
چه خوش خیال است !
فاصله را میگویم به خیالش تو را از من دور کرده است نمیداند هر ثانیه که میگذرد تپش قلبم بیشتر با پلک زدن چشمهایت هماهنگ میشود نمیداند دلم هر لحظه بیشتر خاطرات را زیرو رو میکند تا قابی از لبخنده لبان زیبای تو پیدا کند نمیداند اسم تو را روی لبانم حک کرده ام نمیداند با شنیدن صدای تو نفسهایم جان دوباره میگیرند
|